شعر در مورد وصال یار ، شعر عاشقانه در وصف معشوق و وصال یار از حافظ و مولانا
شعر در مورد وصال یار
شعر در مورد وصال یار ، شعر عاشقانه در وصف
معشوق و وصال یار از حافظ و مولانا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این
مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار
گیرد.
شعر در مورد وصال یار
لطفی تو نما یکدم
در عشق و وصال هر دم
تاکی به وصال تو
سوزم به خیال تو
ای درد تویی درمان
مهرت بر این پیمان
سوختی مرا از جان
یکدم نظری جانان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد وصال یار
برون نمی رود
از خاطرم خیال وصالت
اگرچه نیست وصالی
ولی خوشم به خیالت.
بیشتر بخوانید : شعر در مورد خواب ، و رویای شیرین دیدن معشوق و یار و خواب غفلت
شعر در مورد وصال یار
گر یار وصال ما نجوید
با عشق وصال یار غارم
خواری که به پیش خلق عار است
آن عار شدهست افتخارم
باد منطق برون کن از لنج
کز باد نطق در این غبارم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر زیبا در مورد وصال یار
پس از وصال
و رسیدن به معشوق
چه بسا دیگر
کسی شعری نسراید
دستت را دراز می کنی
جست و جو می کنی
لمس می کنی
گوش می سپاری
نزدیک می شوی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر عاشقانه در مورد وصال یار
غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی
رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
بیشتر بخوانید : شعر در مورد خانواده ، خوب و شاد و سالم + خانواده شوهر و زن
شعر درباره وصال یار
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری درباره وصال یار
بیلطف وصال او گشتم چو هلال او
تا شب نبرد هرگز در دور قمر خوابم
چون شب بشود تاری با این همه بیداری
با عشق همیگویم کای عشق ببر خوابم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر عاشقانه درباره وصال یار
یا وصال یار باید یا حریفان را شراب
چونک دریا دست ندهد پای نه در جوی آب
آن حریفان چو جان و باقیان جاودان
در لطافت همچو آب و در سخاوت چون سحاب
بیشتر بخوانید : شعر در مورد خانه ، کاهگلی و قدیمی پدری و مادربزرگ و دوست
شعر کوتاه در مورد وصال یار
گذشت موسم غم فصل وصل یار رسید
نوای دلکش بلبل به نوبهار رسید
سحاب خرمی آبی بر وی کار آورد
نوید عیش بفریاد روزگار رسید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر نو درباره وصال یار
ای که نزدیکتر از جانی و
پنهان ز نگه…
هجر تو خوشترم آید
ز وصال دگران…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری کوتاه درباره وصال یار
مهم نیست در عشق به وصال برسی
مهم این است که لیاقت تجربه کردن
یک عشق پاک را داشته باشی.
بیشتر بخوانید : شعر در مورد حرف بیهوده ، حرف مفت مردم + حرف زدن و عمل نکردن
شعر درباره ی وصال یار
روز و شب
در فکر وصل یار باش
عاشق یاری
گلی بی خار باش
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بیت شعر درباره وصال یار
حبیب آمد حبیب آمد به دلداری مشتاقان
طبیب آمد طبیب آمد طبیب هوشیار آمد
سماع آمد سماع آمد سماع بیصداع آمد
وصال آمد وصال آمد وصال پایدار آمد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد وصال یار
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد
همای گو مفکن سایه شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد
بیشتر بخوانید : شعر در مورد خیانت ، به عشق و وطن و دوست و نامردی یار
شعری در مورد وصال یار
وصال یار ممکن نیست
غم هجران جان سوزیست
صدای گرگ درنده
دگر بر گوش ها خوش نیست
خدایا کاش ممکن بود
صدای زوزه او گاز گیرد قلب غمگین مرا
دگر بوی زوزه گرگ
همین قلب پریشان را
به گازی میهمان نمی دارد
Comments
Post a Comment